وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)

در زمانی که هنوز حضرت رسول در مکّه بودند قریش مانع تبلیغ ایشان می شدند . وضع سخت و دشوار بود ، در ماههای حرام مزاحم پیغمبر اکرم نمی شدند یا لااقل زیاد مزاحم نمی شدند ، یعنی مزاحمت بدنی مثل کتک زدن نبود ولی مزاحمت تبلیغاتی وجود داشت . رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله همیشه از این فرصت استفاده می کرد و وقتی مردم در بازار عکاظ در عرفات جمع می شدند (آن موقع هم مراسم حجّ بود ولی با یک سبک مخصوص ) می رفت در میان قبائل گردش می کرد و مردم را دعوت می نمود . نوشته اند : در آنجا ابولهب مثل سایه پشت سر پیغمبر حرکت می کرد و هر چه پیغمبر می فرمود او می گفت دروغ می گوید به حرفش وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

همکار محترم جناب آقای حیدر مغدانی

انتصاب جنابعالی به سمت معاونت پرورشی و تربیت بدنی را تبریک گفته و از خدمات برادر عزیز جناب آقای عبدالخالق قایدی  تشکر می نمایم.امید با درایت و تجربه شما شاهد رشد و بالندگی در این حوزه مهم آموزش و پرورش منطقه بردخون باشیم.

وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

آغاز هفته دولت بر همه خدمتگزاران صدیق و یار و یاوران محرومان مبارک باد.

بی شک آنان که کمر همت در یاری رساندن به مردم بسته اند،خداوند متعال پشتیبان شان خواهد بود و دل به جناح و حزبی نبسته اند و فقط رضای خالق و خشنودی مردم در نطر دارند.

دعای خیر مردم به همراه شان باد.ودر این وادی و گذران عمر به حول و قوه الهی ،سالم و تندرست باشند

وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

همکاران فرهنگی ،جهت تکمیل اطلاعات خواسته شده به نشانی profile.medu.irمراجعه شود.

وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

ﺳﻌﺪﻯ ﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺎﺭﺳﺎﻳﻰ ﺭﺍ ﺑﺮ ﻛﻨﺎﺭ ﺩﺭﻳﺎ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﺯﺧﻢ ﭘﻠﻨﮓ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻴﭻ ﺩﺍﺭﻭ، ﺑﻪ ﻧﻤﻰ ﺷﺪ. ﻣﺪﺕ‌ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻧﺠﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺷﻜﺮ ﺧﺪﺍﻯ ﻋﺰّﻭﺟﻞ، ﻋﻠﻰ ﺍﻟﺪﻭﺍﻡ ﮔﻔﺘﻰ. ﭘﺮﺳﻴﺪﻧﺪﺵ ﻛﻪ ﺷﻜﺮِ ﭼﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻰ؟ ﮔﻔﺖ: ﺷﻜﺮ ﺁﻥ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺼﻴﺒﺘﻰ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﻡ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﻌﺼﻴﺘﻰ.( 1) ﺍﻣﺎﻡ ﺟﻮﺍﺩﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻧِﻌْﻤَﺔٌ ﻟﺎ ﺗُﺸْﻜَﺮُ ﻛَﺴَﻴﺌَﺔٍ ﻟﺎ ﺗُﻐْﻔَﺮُ. ﻧﻌﻤﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺷﻜﺮ ﻧﺸﻮﺩ ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﮔﻨﺎﻫﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ.(²) 1) ﮔﻠﺴﺘﺎﻥ ﺳﻌﺪﻯ ﺑﺎﺏ ﺩﻭﻡ 2) عیون الحکم و المواعظ(لیثی) ص 49 وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

مادر بهش گفت: ابراهیم، سرما اذیتت نمی کنه؟ گفت: نه مادر، هوا خیلی سرد نیست. هوا خیلی سرد بود، ولی نمی خواست ما را توی خرج بیندازد. دلم نیامد؛ همان روز رفتم و یک کلاه برایش خریدم. صبح فردا، کلاه را سرش کشید و رفت. ظهر که برگشت، بدون کلاه بود! گفتم: کلاهت کو؟ گفت: اگر بگم، دعوام نمی کنی؟ گفتم: نه مادر؛ مگه چیکارش کردی؟ گفت: یکی از بچه های مدرسه مون با دمپایی میاد؛ امروز سرما خورده بود؛ دیدم کلاه برای اون واجب تره. کتاب ساکنان ملک اعظم، ص 5 وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

دوست و همکار ارجمند جناب آقای حاج حسین کشاورز

مصیبت وارده را به شما و خانواده تسلیت عرض می نمایم،از خداوند متعال برای آن مرحومه مغفوره غفران و بخشش الهی و برای بازماندگان صبر جزیل و جمیل مسئلت می نمایم.

وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

  به حضرت ابراهیم (ع ) وحی می شود : باید با دست خودت سر فرزندت را ببری ، در همین منی که امروز ما به یارگار آن تسلیم فوق العاده ای که ابراهیم نشان داد ، گوسفند قربان می کنیم . (چون خدا گفته ، انجام میدهیم چون و چرا هم ندارد . ) بعد از دو سه بار که در عالم رؤ یا به او وحی می شود و یقین میکند که این وحی الهی است ، مطلب را با فرزندش در میان می گذارد . فرزند هم بدون چون و چرا می گوید : یا ابَتِ اَفعل ماتؤ مَرَ هر چه به تو فرمان رسیده است انجام بده ستجِدُنی ان شاءاللّه من الصّابرین (1) ان شاء اللّه خواهی دید که منهم خویشتنداری خواهم کرد . قرآن چه عجیب تابلو را مجسم می کند : وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...

وبلاگ شخصی عباس واعظ (بردخون)...